صفت
صفت کلمه ای است که اسم یا جانشین اسم یا گروه اسمیِ همراه خود را توصیف می کند و یکی از وابسته های اسم به شمار می رود. یا: واژه یا گروهی از واژه هاست که درباره اسم توضیحی می دهد و یکی از خصوصیات اسم را بیان می کند.
صفت از حیث مفهوم 6 نوع است :
1- صفت بیانی
2 - صفت اشاره ای
3- صفت شمارشی
4 - صفت پرسشی
5 - صفت تعجبی
6 - صفت مبهم
صفت فاعلی : صفتی است که بر کننده کار دلالت کند. و از حیث ساختمان هفت گونه است.
1- بن مضارع + نده : گیرنده ، خواننده ، راننده ، بیننده
2- بن مضارع +ان : گریان خندان ،شتابان ، روان
3- بن مضارع + ا: دانا ، شنوا ، گویا ، گیرا
4- بن ماضی و بندرت بن مضارع + ار: خریدار ،پرستار
5- بن ماضی یا مضارع +گار : آفریدگار ، آموزگار
6- اسم معنی وبندرت صفت یا بن فعل +گر: دادگر ، سفیدگر
7- اسم معنی و بندرت صفت یا بن فعل +کار : ستمکار، تراشکار
تذکر:
پسوند گر و کار در آخر اسم ذات صفتی می سازد که بر پیشه و حرفه دلالت می کند.
مثل: زرگر، آهنکار آهنگر - مسگر - سیمان کار
صفت فاعلی + پسوند ان گاهی تکرار می شود و قید می سازد:
مثل: دوان دوان لرزان لرزان - پرسان پرسان
گاهی ساخت فعل امر نوعی صفت فاعلی می سازد :
مثل: بزن برو برو ، بدو، بگو بخند ، بزن برو، بساز بفروش، دلبخواه
بن مضارع +اسم یا کلمه دیگر نوعی صفت فاعلی مرکب می سازد :
مثل: دانشجو درس خوان خدا پرست - دلپذیر -کامبخش - آرام بخش
صفت مفعولی:
صفت مفعولی که آن را اسم مفعول نیز نامیده اند صفتی است که معنی مفعولیت دارد ، یعنی کاربر آن واقع می شود.
گرفت + ه = گرفته
شنید + ه = شنیده
خواند+ ه= خوانده
نوشت + ه = نوشته
گاهی لفظ «شده »را نیز که خود صفت مفعولی « شدن » است به این ترکیب می افزایند : شنیده شده ، دزدیده شده