گلهای کلاس پنجم من

کلاس پنجم دبستان دخترانه ی معینی بوشهر

مطلب ارسالی ازفروزان

 حیوانات و معروفیت ها

موذی ترین حیوانات : موش                         

دلقک حیوانات : میمون

سحرخیز ترین حیوانات : خروس

خواننده ی حیوانات : بلبل

بی دست و پاترین حیوانات : مار

طبال حیوانات : دارکوب

وفادار ترین حیوانات : یگ

سلطان حیوانات : شیر

پرفسور حیوانات : بز

حیوانات بی ازار : مورچه

نجیب ترین حیوانات : اسب

پستچی حیوانات : کبوتر

مکار ترین حیوانات : روباه

بی وفا ترین حیوانات : گرگ

ساده ترین حیوانات : الاغ

[ 29 آذر 1391برچسب:,

] [ 11:59 ] [ ]

[ ]

10 نکته ی زیبامطلب ارسالی اززهرا.ش

1_همیشه دور بودن به معنای فراموش کردن نیست,گاهی فرصتی برای دلتنگ شدن است

2_بگذارید و بگذرید,ببینید و دل نبندید,چشم بیندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت

3_همه دوست دارند به بهشت بروند ولی جالب اینجاست که هیچکس دوست ندارد بمیرد

4_خدای مهربونم,کمکم کن تا بزرگی نعمت هایی را که دارم بفهمم,تا مبادا نداشتن نعمت های کوچک,ارامشم را

برهم بزند.

5_وظیفه ی من قبل از هر چیز اینه که خودم رو با دیگری اشتباه نگیرم

6_خوشبختی مثل پروانه است,وقتی دنبالش میروی پرواز میکند,اما وقتی وایسی میاد رو سرتت میشینه

7_خداوند به هر پرنده ای دانه ای میدهد اما ان را در لانه اش نمیگذارد

8_زندگی مثل بازی شطرنجه که اگر بازی نکنی میگن بلد نیست,اگه بد بازی کنی میبازی, اما اگر خوب بازی کنی

همه میخوان شکستت بدن.

9_نیرو های زندگی همیشه به نفع قوی ترین و سریع ترین ها پایان نمی پذیرد,دیر یا زود بردن با کسی است که بردن

را باور دارد.

10_روی هر پله که باشی خدا یک پله از تو بالا تره نه واسه این که خداست,واسه این که دستت رو بگیره...

 

[ 28 آذر 1391برچسب:,

] [ 22:58 ] [ ]

[ ]

ریاضیات دوران نخستین مطلب ارسالی اززهرا1380

انسان اولیه چگونه میشمرد؟

در اغاز انسان اولیهبرای نشان دادن عدد مورد نظر خود از زبان اشاره استفاده میکرد.

شاید به ببری که کشته بود یا سر نیزه همسایه اش اشاره میکرد.

یا شاید از انگشتانش برای نشان دادن عدد استفاده میکرد.

سه انگشت دست معنی (سه) میداد,خواه سه نیزه یا سه ببر دندان دشنه ای,یا سه غار یا سه سر نیزه.

میدانیم که در زندگی روزمره (عدد) کلمه یا نشانه ای است که بر مقدار و تعداد معینی دلالت میکند.

اما لازم نیست ان چه را که ما در باره اش گفت و گو میکنیم مشخص کند.

مثلا (سه) یا (3) میتواند به معنی سه هواپیما,سه قلم یا سه کتاب باشد.

در ابتدا انسان اولیه می توانست تا دو بشمارد.

امزوره در جهان قبایلی ابتدایی مانند بومیان بدوی استرالیا (ابورجین)ها وجود دارند که فقط سه عدد میشناسند :

یک,دو و بسیار.

اگر یک نفر از قبیله سه عدد بومارنگ یا بیشتر داشته باشد,برای شمارش ان فقط بسیار به کار می برند.

البته بیشتر انسان های اولیه تا ده,یعنی مجموع تعداد انگشتان دستان میشمردند.

بعضی فقط تا 20  یعنی مجموع تعداد انگشتان دست و پایشان میشمردند.

هنگامی که با انگشت دست اشاره می کنید تفاوتی نمیکند که از انگشت کوچک دست یا از انگشت شست شروع

میکنید.

اما بین برخی از اقوام برای این کار قاعده هایی وجود داشت.

مثلا (زونی)ها (قبیله ای از سرخپوستان امریکای شمالی) شمردن را از انگشت کوچک دست چپ شروع میکنند.

یا سرخپوستان اتوماک امریکای جنوبیشمردن را با انگشت شست اغاز میکردند.

ادمی چون متمدن تر شد,از ترک چوب, ریگ و گوش ماهی برای نمایش اعداد استفاده می کرد.

انها سه ترکه یا سه ریگ را در کنار هم ردیف میکردند که معنی (سه) را برساند.

عده ای با ایجاد شیار هایی بر روی چوب یا گره هایی که به یک طناب میزدند منظورشان را از عددی که میخواستند

بیان کنند می رساندند.

به این ترتیب همیشه چوبخط یا طناب حساب را با خودشان همراه داشتند یا ان را در جایی حفظ می کردند.

[ 27 آذر 1391برچسب:,

] [ 23:1 ] [ ]

[ ]

ایا می دانستید ؟مطلب ارسالی ازفروزان

ایا می دانستید که یک حلزون می تواند سه سال بخوابد ؟

ایا می دانستید که روباه همه چیز را خاکستری می بیند ؟

ایا می دانستید که شیر حدود ۱۳ ساعت می خوابد ؟

ایا می دانستید که خفاش حدود ۱۹/۵ ساعت می خوابد ؟

ایا می دانستید که زبان قوی ترین ماهیچه ی بدن است ؟

ایا می دانستید که ستاره ی دریایی مغز ندارد ؟

ایا می دانستید که فندک قبل از کبریت اختراع شد ؟

ایا می دانستید که مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع سرش نیش بزند ؟

ایا می دانستید که هر تکه کاغذ را می توان بیش از ۹ بار تا کرد ؟

[ 27 آذر 1391برچسب:,

] [ 14:54 ] [ ]

[ ]

ایا شما خدا هستیدمطلب ارسالی ازفروزان

در تعطیلات کریسمس ‍‍‍در یک بعد از ظهر سرد زمستانی پسر شش ههت ساله ای جلوی ویترین مغازه ای ایستاده بود.

او کفش به پا نداشت و لباس هایش پاره پوره بودند. زن جوانی از انجا می گذشت. همین که چشمش به پسرک افتاد ارزو و اشتیاق را

در چشم های ابی او خواند. دست کودک را گرفت و داخل مغازه برد و برایش کفش و یک دست لباس گرمکن خرید.

ان ها بیرون امدند و زن جوان به پسرک گفت :

(( حالا به خانه بر گرد. انشاالله که تعطیلات شاد وخوبی داشته باشی.))

پسرک سرش را بالا اورد ‌نگاهی به او کرد و پرسید:(( خانم‌! شما خدا هستید ؟))

زن جوان لبخندی زد و گفت :(( نه پسرم. من فقط یکی از بندگان او هستم.))

پسرک گفت:(( مطمئن بودم با او نسبتی دارید! ))

[ 25 آذر 1391برچسب:,

] [ 14:22 ] [ ]

[ ]

نمایش سه حالت ماده همراه با شعر(علوم فصل1)

گروه جامد در حالی که درجای خود ثابت ایستاده اندمی خوانند:

جامدیم ، ما جامدیم                     هر جا بریم ثابتیم

شکل ما عوض نمی شه        چه تو لیوان ، چه شیشه

مثالامون اینه                       سنگ وکتاب و شیشه

گروه های بعد درحالی که دست یکدیگر را گرفته اند و آرام حرکت می کنند ، می خوانند :

مایعیم و مایعیم                          ما دوستان جامدیم

اما یه فرقی داریم           شکل ظرف رو دوست داریم

توی هر ظرفی بریم               شکل همون رو داریم

مثال های ما اینه                     شیر وگلاب وشیره

گروه سوم در حالی که دست های یکدیگر را رها کرده واز هم فاصله دارند ، حرکت می کنند و می خوانند :

ما گازیم و ما گازیم              هی در حال پروازیم

هر جایی که بریم ما           آن جا را پر می سازیم

مثال های ما اینهاست          دود و بخار وهواست

[ جمعه 24 آذر 1391برچسب:,

] [ 14:47 ] [ آموزگار ]

[ ]

این گونه باشیم ( زندگانی دکتر آذر اندامی ) درس7بخوانیم

آذر اندامي معلم ابتديي پزشک و پژوهشگر ايراني بود که در کوي ساغر سازان رشت زاده شد.او فرزند چهارم و تنها دختر خانواده بود. دوران ابتديي را دردبستان بانوان زادگاهش با يک سال جهش تحصيلي به پايان رساند . بارمسئوليت خانواده بيشتر به دوش مادرش بود.آذر هم مادر را در اين کارتنها نگذاشت و براي کمک به او معلم خصوصي خانه توانگران شد ودوزندگي و سوزن دوزي مي کرد و با اين حال توانست با  تلاش به درس خواندن ادامه دهد. برادرش محمد اندامي مي گويد : " زمستان ها در يک اتاق کوچک دور يک چراغ نفتي گرد مي آمديم و هر کس کار خود را انجام مي داد.  او نيز به مطالعه مي پرداخت. تابستان ها وضع کمي بهتر بود چون دست کم سقفي بزرگ تر بر سر داشتيم که همان آسمان بود. پس از گرفتن مدرک پايان سال نهم آموزش همگاني از دبيرستان فروغ رشت به سبب علاقه وافري که به پيشه معلمي ( آموزش گري ) داشت به دانش سراي مقدماتي رشت رفت تا بعدها بتواند معلم شود. در سال 1324 ه . ش از دانش سرا با نمره هاي عالي فارغ التحصيل شد. اما چون سنش براي استخدام در آموزش و پرورش کم بود يک سال به طور رايگان در دبستان هاي رشت درس داد و سال بعد يعني 1325  به طور رسمي به استخدام آموزش و پرورش در آمد.  علاقه او به ادامه درس دادن سبب شد که در حين کار بتواند سرانجام در سال 1329 ديپلم طبيعي متوسطه آن زمان را بگيرد و در سال 1331  در کنکور دانشگاه تهران در رشته پزشکي شرکت کند و پذيرفته شود. او در حين درس خواندن و مطالعه در يکي از مدرسه هاي جنوب شهر تهران هم درس مي داد چون براي گذراندن زندگي به اين کار نياز داشت. در سال 1337 گواهي نامه دکتراي پزشکي را گرفت و بي درنگ به گذراندن دوره تخصصي در رشته زنان و مامايي پرداخت و نيز در سازمان حمايت مادران و نوزادان به کار مشغول شد.  پس از پايان دوره تحصيلي از استخدام آموزش و پرورش بيرون آمد و به استخدام وزارت بهداشت آن زمان در آمد و در انستيتو پاستور مشغول به کار شد. خانم دکتر پور منصورکه در انستيتو پاستور تهران کار مي کند در باره او مي گويد :" زن زحمت کش و با اراده اي بود کسي بود که نه تنها خود را سرافرازکرد ، در اين انستيتو هم يک روز دست از تلاش و پژوهش بر نداشت و من زني يه پشتکار و همت او نديده ام."


ادامه مطلب

[ جمعه 24 آذر 1391برچسب:,

] [ 14:41 ] [ آموزگار ]

[ ]