گلهای کلاس پنجم من

کلاس پنجم دبستان دخترانه ی معینی بوشهر

بیشتر بدانیم!

- پهناورترین کشور جهان: روسیه

- کوچک ترین کشورمستقل: واتیکان

- کم ارتفاع ترین کشور: مالدیو

- بلندترین کشور: لسوتو

- پرجمعیت ترین کشور جهان: جمهوری خلق چین

- کم جمعیت ترین کشورجهان: واتیکان

- بزرگ ترین اقیانوس جهان :اقیانوس آرام

[ چهار شنبه 25 آذر 1394برچسب:,

] [ 16:48 ] [ آموزگار ]

[ ]

زنگ تفریح!


آفرین به جوجه ها

شما هم با جوجه ها ورزش کنید

 

[ چهار شنبه 25 آذر 1394برچسب:,

] [ 16:45 ] [ آموزگار ]

[ ]

داستان کوتاه!

یک روز قشنگ

مامان می گوید:«حواست رو حسابی جمع کن؛ امروز یک دانش آموز نیستی، بلکه خانم معلم هستی.» راه می افتم به مدرسه که می رسم دلهره ام بیشتر می شود. یعنی از پس کارها بر می آیم ؟ درس امروز را خوب حاضر کرده ام تا آن را برای بچه ها توضیح دهم . امروز سمیه ناظم است و مژده مدیر. امروز قرار است خود بچه ها مدرسه را اداره کنند. از هر کلاس یک نفر انتخاب شده تا معلم باشد. سهیلا هم به جای خانم مولایی، خدمت گزار مدرسه، مسئول تمیز کردن مدرسه است. سمیه و مژده توی دفتر هستند بعد از برنامه ی صبحگاهی بچه ها مثل هروز می روند سر کلاس. من الآن معلم هستم. بعد از بچه ها وارد کلاس می شوم.
-برپا
-خواهش می کنم بنشینید.


درس می دهم حتماً معلم های دیگر هم مشغول درس دادن هستند. زنگ تفریح می خورد ما مثل خانم معلم هایمان توی دفتر چای می خوریم. من مثل خانم معلم خودمان از پنجره دفتر به حیاط نگاه می کنم. سهیلا دور حیاط می گردد. البته کسی هم آشغال نمی ریزد. خانم معلم های واقعی خوش حال هستند و می خندند. سمیه زنگ کلاس را سر ساعت می زند. می دانم که باید مثل یک معلم فکر کنم. نباید آرزو کنم که ای کاش زنگ تفریح بیشتر بود. سر کلاس می رویم نغمه با کنار دستی اش صحبت می کند. به او می گویم ساکت باشد و به درس گوش کند. می گوید نغمه خانم هم خودت گوش نمی کنی هم حواس بچه ها را پرت می کنی. بچه های دیگر حتی مونا هم به حمایت از هدیه بر می خیزند. گونه های نغمه قرمز می شود سرش را پایین می اندازد. من به درس ادامه می دهم و می دانم اگر حمایت همه بچه ها نبود، از کلاس بیرون می رفتم و می زدم زیر گریه. زنگ آخر است خانم مدیر از همه بچه ها که امروز در اداره ی مدرسه کمک کردند تشکر می کند و برایمان دست می زند. همه معلم ها خانم ناظم، خانم مولایی برایمان دست می زنند. ما هم برایشان دست می زنیم.

[ چهار شنبه 25 آذر 1394برچسب:,

] [ 16:43 ] [ آموزگار ]

[ ]

یلداتون مبارک!

دخترای گلم پیشاپیش یلداتون مبارک

به صد یلدا الهی زنده باشی

انار و سیب و انگور خورده باشی

اگر یلدای دیگر من نباشم

تو باشی و تو باشی و تو باشی...

[ چهار شنبه 25 آذر 1394برچسب:,

] [ 16:35 ] [ آموزگار ]

[ ]

نوشتن تبریک برای دانش اموزان

دخترهای گلم:

غزل توسلیان

مهسافریدونی

نازنین سرخوش

فاطمه پورمحمدتنگستانی

زهرا دشتی زاده

موفقیت تان رادرآزمون پیشرفت تحصیلی معاونت آموزش ابتدایی به شما و

خانواده ی محترمتان تبریک می گویم امیدوارم شاهد موفقیت شما درمرحله 

ی دوم این آزمون باشم .            آموزگارتان مژده یزدانی

[ سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:,

] [ 13:25 ] [ آموزگار ]

[ ]

تبریک سال نو

امیدوارم

 

مثل ماهی زنده

 

مثل سبزه زیبا

 

مثل سمنو شیرین

 

مثل سنبل خوشبو

 

مثل سیب خوش رنگ

 

و مثل سکه با ارزش باشید

 

سال  نو  مبارک.

[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:,

] [ 13:18 ] [ آموزگار ]

[ ]

تبریک! آخرین چهارشنبه سال1392

آتش روشن کردم و عهد کردم تا خاموش شدنش دعایت کنم.میدانم به آنچه میخواهی میرسی چراکه من هر بار یک هیزم اضافه میکنم!4شنبه سوریتان مبارک.

[ سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:,

] [ 12:18 ] [ آموزگار ]

[ ]

سیدجمال دین اسر آبادی


سید جمال‌الدّین اسدآبادی
درگذشت استانبول
علت مرگ سرطان فک
آرامگاه کابل افغانستان
نام‌های دیگر جمال‌الدین الافغانی و سید محمد بن صفدر الحسین
تحصیلات حوزوی
پیشه اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام
دین اسلام
مذهب والدین شیعه. خودش مشخص نیست.
آثار رساله نیچریه
مقالات در روزنامه «عروةالوثقی»
مقاله در رد خطابه ارنست رنان
مقالات در نشریه «ضیاءالخافقین»
تتمة البیان فی تاریخ الافغان

[ دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:,

] [ 11:38 ] [ آموزگار ]

[ ]

زندگی نامه امیر کبیر

صدراعظم قاجاریان
پادشاه ناصرالدین‌شاه
پس از میرزا آقاسی
پیش از میرزا آقاخان نوری
اطلاعات شخصی
تولد میرزا تقی‌خان فراهانی
۱۱۸۶ خورشیدی
روستای هزاوه، اراک
مرگ ۲۰ دی ۱۲۳۰
باغ فین ، کاشان
ملیت State Flag of Iran (1933-1964).svg ایران
همسر جان جان خانم
عزت‌الدوله (خواهر ناصرالدین‌شاه)
فرزندان تاج‌الملوک (ام‌الخاقان و ملکه مظفرالدین شاه)
میرزااحمدخان (امیرزاده)
سلطان خانم
همدم‌الملوک خانم
پیشه سیاستمدار
دین اسلام
کنیه(ها) امیرکبیر
موسس مدرسه دارُالفُنون
انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه
رسیدگی به وضع مالیه

[ دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:,

] [ 11:24 ] [ آموزگار ]

[ ]

سخنان آموزنده

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:,

] [ 18:1 ] [ آموزگار ]

[ ]

تبریک آزمون علمی به دانش آموزان رتبه های برتر

دختر های گلم:

آیدا خواجوی

سیده زهرا احمدزاده

فاطمه احمدی

مریم بازیاری مطلق

مهدیس اسکندری

سیده یلدا قاضی اردکانی

موفقیتتان  را در کسب رتبه در آزمون علمی دبستان به شما و خانواده ی محترمتان تبریک می گویم ، امیدوارم همیشه پیروز و سربلند باشید.

 

آموزگارتان مژده یزدانی

[ یک شنبه 15 دی 1392برچسب:,

] [ 13:12 ] [ آموزگار ]

[ ]

سخنان حکیمانه

[ دو شنبه 9 دی 1392برچسب:,

] [ 1:51 ] [ آموزگار ]

[ ]

پیام تسلیت

[ دو شنبه 9 دی 1387برچسب:,

] [ 1:38 ] [ آموزگار ]

[ ]

آموزش درست کردن مکعب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ جمعه 17 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:48 ] [ آموزگار ]

[ ]

بیماری پوکی استخوان

مفاهیم: پوکی استخوان چیست؟

این عارضه در طول زمان باعث ضعیف‌شدن استخوان‌ها و افزایش احتمال شکستگی در آنها می‌شود.

 پوکی استخوان بیشتر در بین زنان رایج است تا مردان. به این دلیل که حجم استخوان در زنان کمتر از مردان است. معمولا عمر زن‌ها از مردان بیشتر و مصرف کلسیم در آنها کمتر است، و برای قوی نگهداشتن استخوانهای‌شان به هورمون زنانه استروزن نیز دارند.

اگر عمر مردان آنقدر زیاد باشد، آنها نیز شاهدخطر ابتلاء به پوکی استخوان در اواخر عمرشان خواهند بود.

هنگامی که توده کل استخوانی در حدود 35 سالگی‌ به اوج خود می‌رسد، همه بزرگسالان از  35 سال به بعد شروع به از  دست دادن توده استخوانی می‌کنند.
 
علائم پوکی استخوان چیست؟

ممکن نیست بدانید پوکی استخوان دارید تا وقتی که علائم جدی آن را احساس کنید. علائم این بیماری  شامل شکستگی استخوان، کمر درد یا قوز  پشت است.

همچنین ممکن است قد شما در طول زمان کوتاه‌تر شود، زیرا پوکی استخوان می‌تواند باعث متلاشی‌شدن مهره‌ها (استخوان‌های ستون فقرات شما) شود.
این مشکلات معمولا پس از آنکه مقدار زیادی از  کلسیم موجود در استخوان از بین رود  اتفاق می‌افتد.درباره پوکی استخوان، علل بیماری، راههای درمان و ... اطلاعات بیشتری داشته باشید

[ دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:,

] [ 20:46 ] [ آموزگار ]

[ ]

داستانی از شاهنامه(سیمرغ و زال)

سيمرغ و زال


 

سام نريمان، امير زابل و از پهلوانان سر آمد ايران زمين بود وليكن فرزندي نداشت .

سالها گذشت و خداوند به وي فرزندي داد . كودكي سفيد و سرخ و زيبا رو وليكن با موهاي سفيد همچون موهاي پيرمردان .

كسي جرات نمي كرد كه اين خبر را به سام برساند ، تا اينكه دايه كودك كه زني شيردل بود به نزد سام رفت و گفت : اين روز بر سام فرخنده باشد كه آنچه از خداوند  مي خواستي به تو عطا كرد . بيا و فرزندت را ببين كه تمامي اندام او زيبا است و هيچ زشتي در او نخواهي ديد ، تنها همانند آهو موي سفيد دارد . اي پهلوان بخت تو اينگونه بود و نبايد دلرا غمگين كني .

 

سام از تختش فرود آمد و بسوي نوزاد رفت . موهاي كودك همانند پيران سفيد بود . كسي تا حالا چنين چيزي نديده و نشنيده بود . پوست تنش سرخ و موهايش همچون برف بود .

وقتي فرزند را اينگونه ديد از جهان نااميد شد و از سرزنش ديگران ترسيد . روي به آسمان كرد و گفت : اي خداي بزرگ من چه گناهي مرتكب شده ام كه بچه اي همچون اهريمن با چشمان سياه و موهاي سفيد داده اي . اگر بزرگان از اين بچه بپرسند چه بگويم . همه بر من خواهند خنديد و با اين ننگ چگونه مي توانم در اين ديار زندگي كنم . اين كلمات را با خشم بر زبان آورد و از آنجا بيرون رفت .

 

 

 

دستور داد كه كودك را از آن سرزمين دور كنند . كودك را بدامن كوه البرز بردند ، همانجايي كه لانه سيمرغ در آن بود . كودك را آنجا رها كردند و برگشتند .

آن طفل بيچاره كه تفاوت سياه و سفيد را نمي دانست و پدرش او را از مهر محروم كرده بود مورد عنايت و توجه پرودگار قرار گرفت .

كودك شب و روز بدون پناه در آنجا بود و گاهي انگشت دستش را مي مكيد و زماني گريه مي كرد .

و زماني كه جوجه هاي سيمرغ گرسنه شدند ، سيمرغ به پرواز در آمد . كودكي شيرخوار بر زمين ديد كه جامه اي به تن نداشت و گرسنه بود و خاك زمين دايه او بود .

خداوند مهر كودك را بر دل سيمرغ انداخت و سيمرغ از خوردن بچه گذشت و از آسمان فرود آمد و او را نزد بچه هايش برد .

زمان زيادي گذشت و آن كودك، جواني برومند شد . كاروانيان گهگاهي جواني سفيد موي بر كوه و كمر مي ديدند . آوازه جوان در همه جهان پراكنده شد و اين خبر به گوش سام نريمان هم رسيد .

 

 

 

خواب ديدن سام

 

شبي سام خواب ديد كه از كشور هند، مردي با اسب تازي آمد و به او مژده داد كه فرزندش زنده است . سام بيدار شد و موبدان را فرا خواند و خوابش را گفت و نظر آنها را خواست : آيا ممكن است كه اين كودك از سرماي زمستان و گرماي تابستان جان سالم بدر برده باشد ؟

موبدان سام را سرزنش كردند و گفتند : اي پهلوان ، تو بر هديه پرودگار ناسپاسي كردي . همه حيوانات چه شير و پلنگ ، چه ماهي دريا ، فرزندانشان را با مهر بزرگ كردند و پروردگار را سپاس گفتند اما تو آن كودك بي گناه را بخاطر موي سپيدش از مهر خودت محروم كردي . بدان كه يزدان نگاهدار او بوده و آن كس كه پروردگار نگاهدارش باشد ، از سرما و گرما در امان خواهد بود . برو به درگاه خدا توبه كن و به جستجوي فرزندت باش .

 

سام تصميم گرفت فردا به سوي كوه البرز برود . آن شب دوباره در خواب ديد كه از كوه هند ، غلامي زيبارو با پرچمي و سپاهي پديدار شد . در دست چپش مردي موبد و درست راستش مردي خردمند بود . يكي از آن دو پيش سام آمد و به سردي با او سخن گفت كه : اي پهلوان ناپاك، آيا از خدا شرم نكردي كه مرغي دايه كودك تو باشد . پس اين پهلواني به چه درد مي خورد . اگر موي آن كودك سپيد بود ، موي تو نيز الان سفيد است و اينها هديه ي خداست . اگر اين كودك نزد تو خوار بود اكنون خداوند حامي او است كه او مهربانتر دايه اي وجود ندارد .

 

سام هراسان از خواب برخاست ، همانند شيري كه در دام گرفتار شود . از آن خواب ترسيد . خردمندان و سران سپاه را نزد خود فرا خواند و سراسيمه بسوي كوه البرز آمد ، تا آنچه را آنجا رها كرده بود ، بجويد .


ادامه مطلب

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:,

] [ 21:51 ] [ آموزگار ]

[ ]

دانستنی(اشکال مختلف دانه های برف)

آيا مي دانيد :

 دانه هاي برف اشكال مختلفي دارد ؟

آيا مي دانيد : كاشف آن كيست ؟

ويلسون بنتلي در 9 فوريه سال 1365 در شهر جريكو در آمريكا متولد شد .

اين ناحيه در قلب منطقه اي كه كمربند برفي نام دارد قرار گرفته است و ساليانه 250 سانتي متر برف در اين منطقه مي بارد .

 

ويلي از دوران كودكي آزمايشات زيادي انجام مي داد . او پي برد كه بلورهاي برف 6 شاخه هستند البته تعداد كمي هم 3 شاخه هستند . در هر دانه برف همه ي شاخه ها شبيه يكديگر بودند ولي هر يك از دانه هاي برف شكل منحصر به فرد خود را دارد .

او معتقد بود وقتي دانه برف ، آب مي شود اين زيبائي از بين مي رود بدون اينكه جائي ثبت شود

 

او چند سال به نقاشي اين دانه هاي برفي پرداخت و بعد تصميم گرفت از آنها عكس بگيريد.

در سن 17 سالگي خانواده او تمام پس اندازشان را صرف خريد دوربين مورد نياز او كردند و بعد از سالها تلاش موفق به گرفتن تصوير از دانه هاي برف شود و در سن 66 سالگي كتاب ويلي به چاپ رسيد .

با توجه به عدم وجود تكنيكها امروزي و با توجه به اينكه دانه هاي برف بلافاصله آب مي شوند بايد به اهميت تلاش اين كاشف پي برد .

با توجه به عدم وجود تكنيكها امروزي و با توجه به اينكه دانه هاي برف بلافاصله آب مي شوند بايد به. اهميت تلاش اين كاشف پي برد .

 

 

 

 

 


ادامه مطلب

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:,

] [ 21:34 ] [ آموزگار ]

[ ]

معما ی ریاضی (گلها)

يك  باغچه دايره اي شكل را به پنج قسمت تقسيم كرده اند و گلهاي بيشه اي ، كوهي ، وحشي ، جنگلي ،  دشتي را در هر قسمت جداگانه كاشته اند . اگر در هر قسمت فقط يك نوع گل با يك رنگ خاص كاشته باشند  . با توجه به اطلاعات زير محل و رنگ هر گل را مشخص كنيد  ؟

 

 

 

1.گلهاي آبي رنگ بين گلهاي جنگلي و گلهاي دشتي قرار دارند .
2. اگر پشت گلهاي كوهي بايستيد ، گلهاي بيشه اي در سمت راست گلهاي وحشي قرار دارد  .

3 . گلهاي وحشي زرد رنگ هستند .

 4 . گلهاي قرمز رنگ در كنار گلهاي جنگلي هستند  .

 5 . گلهاي كوهي در ميان گلهاي جنگلي و دشتي قرار دارند .

6  . گلهاي قرمز رنگ در كنار گلهاي دشتي سفيد قرار ندارند  .

 

وحشي

كوهي

 

بيشه اي

جنگلي

دشتي

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:,

] [ 21:15 ] [ آموزگار ]

[ ]

دوستان نظر فراموش نشه!

 

[ جمعه 10 آبان 1398برچسب:,

] [ 21:9 ] [ آموزگار ]

[ ]

پیام تبریک

 

 

این دسته گل زیبا تقدیم به همه ی دانش آموزان گلم که از وبلاگ آموزگارشان دیدن نموده اند.

[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:,

] [ 21:1 ] [ آموزگار ]

[ ]

گرگی در لباس میش

روزي روزگاري يك گرگ بدجنس براي پيدا كردن غذا دچار مشكل شد. چون گله اي كه  براي چرا به آن كوه و چمنزار مي آمد يك چوپان دلسوز و يك سگ دقيق داشت. آنها مواظب هر اتفاقي در گله بودند.

گرگ گرفتار شده بود و نمي دانست چكار بكند تا

اينكه يك روز اتفاق عجيبي افتاد. او يك پوست گوسفند را پيدا كرد. گرگ آنرا برداشت و

بسرعت فرار كرد.

 

 

 

روز بعد گرگ با دقت پوست را روي خودش انداخت و خودش را به شكل يك گوسفند درآورد و هنگاميكه گله در صحرا مشغول چرا بود به ميان آنها رفت.

گوسفندها متوجه وجود گرگ نشدند. يكي از بره ها به كنار او آمد گرگ ناقلا به او گفت: كمي آنطرفتر علفهاي خوشمزه تري وجود دارد و بره بيچاره به دنبال گرگ از گله دور شد. خلاصه آن روز گرگ بدجنس توانست شكار خوبي را پيدا كند.

  

تا مدتها گرگ به گله مي آمد و به روشهاي مختلف گوسفندان را فريب مي داد. و گوسفندها هم فريب ظاهر گرگ را مي خوردند و حرفهاي او را قبول مي كردند.

اين ماجرا مدتها ادامه پيدا كرد. البته چوپان و سگ گله بعد از مدتها توانستند به علت ناپديد شدن گوسفندها پي ببرند و گرگ بدجنس را حسابي ادب كنند. ولي...ولي حيف كه يك عده گوسفند ساده گول گرگ را خورده بودند و ديگه در ميان گله نبودند.

 

 

خوشگل هاي من  آيا شما مي توانيد براي اين تصاويري كه در اين پايين آمده است خودت يك قصه بسازي؟

 

 

 

 

 

 

[ سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:,

] [ 17:59 ] [ آموزگار ]

[ ]

عکس هایی از شروع سال تحصیلی جدید(مهر92)

گلهای باغ زندگی

 

به خانه ی دوم خود خوش آمدید.

 

 

 

 


ادامه مطلب

[ دو شنبه 6 آبان 1398برچسب:,

] [ 14:33 ] [ آموزگار ]

[ ]

رازهای موفقیت در امتحان

-از ابتداي سال تحصيلي هدف درسي خود را مشخص نماييم.
- پيش مطالعه در هر درس داشته باشيم.
- نکات مهم و اساسي را علامت گذاري و يادداشت نماييم.
- در کلاس درس به تذکرات و توصيه هاي مهم آموزگار يا دبير توجه ويژه داشته باشيم.
- در کلاس درس از تمامي عواملي که مي توانند به ما در يادگيري کمک نمايند به خوبي استفاده نماييم.
- در منزل طبق زمانبندي مناسب، دروس را مرور و تمرين نماييم.
- شرايط و محيط مطالعه را در منزل ايجاد نماييم.

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 23:4 ] [ آموزگار ]

[ ]

ناخن جویدن

ناخن جويدن

يكي از شايع ترين اختلا لات رواني دانش آموزان جويدن ناخن مي باشد . طبق بررسي هاي به عمل آمده 8/6 درصد دانش آموزان به جويدن ناخن عادت دارند و اين عمل در دختران بيشتر به ....

 


ادامه مطلب

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:59 ] [ آموزگار ]

[ ]

فواید ضرب المثل

مثل چيست ؟

 

مثل ،‌سخن كوتاه و مشهوري است كه به قصه اي عبرت آميز يا گفتاري نكته آموز اشاره مي كند و جاي توضيح بيشتر را مي گيرد .

كلمه” مثل ” عربي است و كلمه فارسي آن “ متل ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند . البته ضرب المثل يك تركيب عربي است به معناي مثل زدن .

در همه زبانهاي دنيا ضرب المثل فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .

هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد . و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد . 

 

 


ادامه مطلب

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:50 ] [ آموزگار ]

[ ]

ضرب المثل

 

فوت كوزه گري

استاد كوزه گري بود كه خيلي با تجربه بود و كوزه هاي لعابي كه مي ساخت خيلي مشتري داشت .

شاگردي نزد وي كار مي كرد كه زرنگ بود و استاد به او علاقه داشت و تمام تجربه هاي كاري خود را به او ياد داد .

شاگرد وقتي تمام كارها را ياد گرفت . شروع به ايراد گرفتن كرد و گفت مزد من كم است . و كم كم زمزمه كرد كه من مي توانم بروم وبراي خودم كارگاهي راه اندازي كنم و كلي فايده ببرم .

هرچه استاد كوزه گر از او خواهش كرد مدتي ديگر نزد او بماند تا شاگردي پيدا كند و كمي كارها را ياد بگيرد تا استاد دست تنها نباشد ، پسرك قبول نكرد و او را دست تنها گذاشت و رفت .

 

شاگرد رفت و كارگاهي راه اندازي كرد وهمانطور كه ياد گرفته بود كاسه ها را ساخت و رنگ كرد و روي آن لعاب داد و در كوره گذاشت . ولي متوجه شد كه رنگ كاسه هاي  او مات است و شفاف نيست .

دوباره از نو شروع كرد و خاك خوبتر انتخاب كرد و در درست كردن خمير بيشتر دقت كرد و بهترين لعاب را استفاده كرد و آنها را در كوره گذاشت ولي باز هم مشكل قبلي بوجود آمد .

شاگرد فهميد كه تمام اسرار كار را ياد نگرفته . نزد استاد رفت و مشكل خود را گفت . و از استاد خواهش كرد كه او را راهنمائي كند .

 

استاد از او پرسيد كه چگونه خاك را آماده مي كند و چگونه لعاب را تهيه مي كند و چگونه آنرا در كوره مي گذارد . شاگرد جواب تمام سوالها را داد .

استاد گفت : درست است كه هر شاگردي بايد روزي استاد شود ولي تو مرا بي موقع تنها گذاشتي . بيا يك سال اينجا بمان تا شاگرد تازه هم قدري كار ياد بگيرد و آن وقت من هم تو را راهنمائي خواهم كرد و تو به كارگاه خودت برو .

شاگرد قبول كرد يكسال آنجا ماند ولي هر چه دقت كرد متوجه اشتباه خودش نمي شد . يك روز استاد او را صدا زد و گفت بيا بگويم كه چرا كاسه هاي لعابي تو مات است .

استاد كنار كوره ايستاد و كاسه ها را گرفت تا در كوره بگذارد به شاگردش گفت چشمهايت را باز كن تا فوت وفن كار را ياد بگيري .                            

استاد هنگام گذاشتن كاسه ها در كوره به آنها چند فوت مي كرد . بعد از او پرسيد : ” فهميدي “ . شاگرد گفت : نه . استاد دوباره يك كاسه ديگر برداشت و چند فوت محكم به آن كرد و گرد وخاكي كه از آن برخاسته بود به شاگرد نشان داد و گفت : اين فوت و فن كار است ، اين كاسه كه چند روز در كارگاه مي ماند پر از گرد و خاك مي شود در كوره اين گرد وخاك با رنگ لعاب مخلوط مي شود و رنگ لعاب را كدر مي كند . وقتي آنرا فوت مي كنيم گرد وغبار پاك مي شود و لعاب خالص پخته مي شود و رنگش شفاف مي شود . حالا پي كارت برو كه همه كارهايت درست بود و فقط همين فوت را كم داشت .

 

 

اين مثل اشاره به كسي دارد كه بسيار چيزها مي داند ولي از يك چيز مهم آگاهي ندارد . مثلهاي كه به اين موضوع دلالت دارند عبارتند از :

فلاني هنوز فوتش را ياد نگرفته

اگر كسي فوت اين كار را به ما ياد مي داد خوب بود

برو فوت آخري را ياد بگير

همه چيز درست است و فقط فوتش مانده    

 

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:49 ] [ آموزگار ]

[ ]

ضرب المثل

شتر ديدي ، نديدي

مردي در صحرا بدنبال شترش مي گشت تا اينكه به پسر با هوشي برخورد . سراغ شتر را از او گرفت . پسر گفت : شترت يك چشمش كور بود؟ مرد گفت: بله . پسر پرسيد : آيا يك طرف بار شيرين و طرف ديگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله . حالا بگو شتر كجاست ؟‌پسر گفت من شتري نديدم .

مرد ناراحت شد و فكر كرد كه شايد اين پسر بلائي سر شتر او آورده و پسرك را نزد قاضي برد و ماجرا را براي قاضي تعريف كرد .

قاضي از پسر پرسيد . اگر تو شتر را نديدي چطور مشخصات او را درست داده اي ؟

پسرك گفت : در راه ، روي خاك اثر پاي شتري ديدم كه فقط سبزه هاي يك طرف را خورده بود . فهميدم كه شايد شتر يك چشمش كور بود .

بعد ديدم در يك طرف راه مگس بيشتر است و يك طرف ديگر پشه بيشتر است . و چون مگس شيريني دوست دارد و پشه ترشي را نتيجه گرفتم كه شايد يك لنگه بار شتر شيريني و يك لنگه ديگر  ترشي بوده است .

قاضي از هوش پسرك خوشش آمد و گفت : درست است كه تو بي گناهي ولي زبانت باعث دردسرت شد . پس از اين به بعد شتر ديدي ، نديدي !!

 

 

اين مثل هنگامي كاربرد دارد  كه پرحرفي باعث دردسر مي شود . آسودگي در كم گفتن است و چكار داري كه دخالت كني ، شتر ديدي نديدي و خلاص .

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:48 ] [ آموزگار ]

[ ]

ضرب المثل

آش نخورده و دهن سوخته

در زمان‌هاي‌ دور، مردي در بازارچه شهر حجره اي داشت و پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود.

مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را  آب مي انداخت.

روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد.

قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود.

. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت 

پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد

 همسر تاجر براي ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد

پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش.

تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، صبر مي كردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟

زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ آش نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم.

تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است  

  

 

از آن‌ پس، وقتي‌ كسي‌را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد  ، گفته‌ مي‌شود :آش نخورده و دهان سوخته

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:44 ] [ آموزگار ]

[ ]

چیستان

 

 

 

 

 

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:31 ] [ آموزگار ]

[ ]

دانستنی

 

     

آيا ماهيها مي خوابند ؟‌ ‌

 

آيا مي دانيد تعريف خواب  چيست ؟ 

 

تعريف خواب : وضعيت طبيعي و منظم استراحت براي جسم و مغز كه در خلال آن چشمها معمولا بسته مي شوند و طي آن يا هيچ حركت اختياري و تفكر آگاهانه اي وجود ندارد يا اگر دارد بسيار اندك است .

 

احتمالا  وقتي چنين تعريفي  از خواب مي كردند به فكر ماهي ها  نبودند  . 

هيچ يك از انواع ماهي ها پلك ندارند تا به هنگام خواب  آنرا ببندند و خيلي از ماهي ها هرگز از شنا كردن باز نمي ايستند .

 

خواب ماهي ها به خستگي  ما شباهت دارد . يعني ما چشمانمان باز است و بسياري از چيزها را مي بينيم ولي به خاطر نمي سپاريم ولي اگر يك اتفاق ناگهاني رخ دهد از جا مي پريم .

يعني ماهي ها همچنان كه در اب غوطه ورند از تكاپو دست مي كشند و به نظر مي رسد كه به خواب رفته اند ولي نسبت به خطرهائي كه تهديدشان مي كند كاملا هوشيارند و تمام شب را به حالت نيمه خواب و نيمه بيدار هستند . 

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:25 ] [ آموزگار ]

[ ]

تصاویر جالب و دیدنی

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:18 ] [ آموزگار ]

[ ]

لطیفه و لبخند

 

معلم : بنويس صابون

شاگرد روي تخته نوشت ، سابون

معلم : ببين عزيزم صابون با ص است نه با س

شاگرد : خانم فرقي نمي كند نگران نباشيد اينم كف مي كند.

 

معلم:بگو ببينم، كمبوجيه چه جور پادشاهي بود؟

شاگرد:پادشاه بدي نبود، فقط هميشه از كمبود بودجه شكايت داشت.

 

 

معلم: بگو به غير از اكسيژن چه چيزهايي در هوا وجود دارد؟

شاگرد : آقا اجازه، كلاغ ، مگس ، پشه !!!!....

 

 

معلم: چند وقت است كه حمام نرفتي؟

شاگرد: از موقعي كه اميركبير در حمام كشته شد.

 

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 22:3 ] [ آموزگار ]

[ ]

زندگی...

زندگی

قافیه ی باران است ...!

من اگر پاییزم ...

و درختان امیدم همه بی برگ شدند،

تو بهاری ...

و به اندازه ی باران خدا زیبایی...

[ جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

] [ 21:33 ] [ آموزگار ]

[ ]

تبریک عید غدیرخم

عید سعید غدیر خم مبارک باد.

[ جمعه 26 مهر 1387برچسب:,

] [ 1:5 ] [ آموزگار ]

[ ]

نمونه سوالات آزمون درس تاریخ

۱-۱- چرا به پیامبر، محمّد امین می گفتند؟
۱-۲- آرزوی پیامبر قبل از بعثت چه بود؟
۱-۳- دو دلیل اهمّیّت مکّه قبل از ظهور اسلام چه بود؟
۱-۴- دین اسلام از سرزمین ............... طلوع کرد.
۱-۵- هنگام ظهور اسلام، بیش تر مردم عربستان .................. و بقیّه، .................. بودند.
۱-۶- عرب ها به صورت .................. زندگی می کردند.
۱-۷- مهم ترین شهر عربستان ......... بود.
۱-۸- حضرت محمّد(ص) در شهر ......... به دنیا آمد.

 

 

 


ادامه مطلب

[ دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:,

] [ 18:28 ] [ آموزگار ]

[ ]

تبریک عید غدیر

 

غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت
ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات
رسولی کز غدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد
تمام انبیا ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتن

علیٌ حُبهُ جنه
قسیم النّار و الجنّه
وصی المصطفی حقاً
امام الناس و الجنه

[ دو شنبه 8 مهر 1398برچسب:,

] [ 18:25 ] [ آموزگار ]

[ ]

نیایش به مناسبت شروع ماه مهر

 

 

 

 

 

 

بارالها! به سوی تو آمده ام تا دریابی ام، در این بی سر و سامانْ بازار دنیا. به سوی تو آمده ام تا از تو مدد جویم؛ یاری طلبم و

بخواهم که مرا به خود وانگذاری؛ که من پوچم بی تو!

اکنون که در آستانه شروع ماه مهر هستیم و سال علم آموزی جدیدی پیش روست، از تو می خواهم مرا یاری کنی تا در مسیری

گام بردارم که مروّج علم و آیین تو باشم.

یاری ام کن تا همواره در آموختن، حریص باشم و در ترویج آموخته هایم، سخی.

یاری ام ده تا بیاموزم آنچه را تو می پسندی و دوری جویم از آنچه ناپسند توست.

کمکم کن قلم که در دست می گیرم، به یاد تو باشم و آنچه می نگارم، مورد رضای تو باشد. بر صفحه تاریک دلم با قلم الهی ات

نقشی بزن که تا زنده ام، به اینکه موجودی مفید فایده در هستی بی پایانت بوده ام، به خود ببالم.

در این ماه مهر، از مهر بی کران خویش باز هم به من ببخش و این آغازِ دوباره را برایم آغازی مبارک رقم بزن.

به لطف و کرمت، یا ارحم الراحمین!

 

 

 

[ جمعه 30 شهريور 1392برچسب:,

] [ 21:58 ] [ آموزگار ]

[ ]

تست هوش

در تصویر زیر چند چهره دیده می شود ؟

 تعداد چهره ها با کم هوشی و تیز هوشی شما ارتباط دارد.

جواب در ادامه ی مطلب

عکس


ادامه مطلب

[ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,

] [ 21:53 ] [ آموزگار ]

[ ]

عشق از زبان معلم ها

 معلم معارف : عشق یک موهبت الهی است .

دبیر   ورزش : عشق تنها توپی است که اوت نمی شود .  

دبیر شیمی : عشق تنها اسیدی است که به قلب صدمه نمی زند . 

دبیر  اقتصاد : عشق تنها کالایی است که از خارج وارد نمی شود . 

دبیر  ادبیات : عشق باید مانند عشق لیلی و مجنون باشد .

دبیر  زیست : عشق یک نوع بیماری است که عامل ان کمتر شناخته شده است . 

دبیر هندسه : عشق همانند هاله ای از نور ، دایره ی قلب انسان را فرا می گیرد . 

دبیر انگلیسی : عشق تنها کلمه ای است که ed نمی گیرد و به گذشته باز نمی گردد .

دبیر زمین شناسی : عشق تنها فسیلی است که اثرش هیچگاه از بین نمی رود .

دبیر فیزیک : عشق همانند نیروی کشش اهن رباست که قلب انسان ها را به طرف خود می کشد .

دبیر جغرافیا : تیرهای عشق از بلندایی به بلندی قله ی الپ بر قلب وارد می شود . 

 

 

 

[ چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,

] [ 19:28 ] [ آموزگار ]

[ ]

هنر در خانه آموزش ساخت اشکال زیبا ازحیوانات

بازیابی انواع قوطی ها بطری ها -خلاقیت و هنرمندی




[ چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,

] [ 19:22 ] [ آموزگار ]

[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد